همون جور که گفته بودم،من خیلی تو مدر3 از مرن میگفتم و بچه میگفتن من دیوونه م!!!
پارسال،توی آبان که از دست بچه های دور و برم خسته شده بودم،جامو عوض کردم.ولی همچنان به کارم ادامه میدادم.تا اینکه بغل دستیم گفت بابای منم مدرنو خیلی دوس داره منم عاشق شعر Brother Louie هستم.کلی خوشحال شدم و این(وا3 چند ماه)ما رو به هم نزدیک کرد.چند هفته بعد،اومد گفت پریا اون مدرن تاکینگی که تو میگی،اینه؟و این کتابو از تو کیفش درآورد:
"اشعار مدرن تاکینگ"
منم سریع کتابو از دستش قاپیدم و گفتم وای ماماااااااااااان!!آره!!همینه!!!پریدم بغلش و کتابو ازش قرض رفتم.منم چه قدر دهن لق بودم،اومدم گفتم منم از مدرن تاکینگ سی دی دارم.(همون سی دیه که گفتمروش با خط خرچنگ قورباغه نوشته بودن Modern Talking) چشمتون روز بد نبینه.سی دی رو دادم بهش.1 ماه گذشت.2 ماه گدشت.5 ماه گذشت.6 ماه گذشت و شد اردیبهشت.منیکه فکر میکردم با دادن اون سی دی بهش بیشتر دوس میشم باهاش،ولی نشدم و دیگه جوری شده بود که اگه از بغلش رد میشدم فقط نگاهم میکرد و هیچی به هیچی.میذاشت میرفت.همش بهش میگفتم سی دی رو بیاره و لی نمیورد تا اینکه امتحانامون شروع شد...
<p>روز روز 17 خرداد که آخرین امتحانمون بود،من همش گفتم سی یدمو بیار ولی(......) محل نداد و گذاشت رفت.تقریبا نزدیک 8 ماهه که سی دی من دستشه و منم دارم سر به بیابون میذارم.یکی دو هفته ی دیگه مدر3 شروع میشه و من نمیفهمم که باید با این دختره ی .......چی کار کنم.بازم به راهنمایی شما احتیاج دارم. جون من کممممممممممک!!!